فراموش کردم
رتبه کلی: 1211


درباره من
دلـــت کـه گـرفــت ...،

دیگر مـنـتِ زمیـــن را نــکـش !

راهِ آسمـان بـاز است ...

پر بکش !

او همیشه آغوشش باز است ،

نگفته تو را می خواند



و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

بیقرار توام و در دل تنگم گلههاست *** آه بیتاب شدن، عادت کم حوصلههاست

مثل عکس رخ مهتاب افتاده در آب *** در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است *** مثل شهری که به روی گسل زلزلههاست

باز میپرسمت از مسأله دوری و عشق *** و سکوت تو جواب همه مسألههاست

«اللهم عجل لولیک الفرج»


امیر کبیر :
امیر کبیر : دوران افول و عقب ماندگی ملتها زمانی شروع شد که : جای اندیشیدن را : ( تقلید ) جای تلاش و کوشش را: ( دعا )جای فکر کردن به آرزوهای بزرگ را : ( قناعت )و جای اراده برای رفتن و رسیدن را : ( قسمت ) وجای تصمیم عقلانی را :( استخاره ) گرفت.....
تاریخ درج: ۹۴/۰۲/۲۷ - ۲۳:۵۵ ( 8 نظر , 110 بازدید )
عاشـق شــدن
  عاشـق شــدنقشنـگ تــریـن اشتبــاهـی است کــه اتفــاق افتـــاده ،از لیــلی تــا همیشــه          ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۲/۲۷ - ۲۳:۴۶ ( 7 نظر , 139 بازدید )
خنده بر هر درد بی درمان دواست!
    پیرمرد به زنش گفت:   بیا یادی از گذشته های دور کنیم   من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بگیم   ......   پیرزن قبول کرد   فردا پیرمرد به کافه رفت دو ساعت...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۲۷ - ۰۰:۰۲ ( 10 نظر , 115 بازدید )
کودکی هایم اتاقی ساده بود - انجمن ادبی
کودکی هایم اتاقی ساده بود قصه ای دور اجاقی ساده بود شب که میشد نقشها جان میگرفت روی سقف ما که طاقی ساده بود میشدم پروانه خوابم می پرید خوابهایم اتفاقی ساده بود زندگی دستی پر از پوجی نبود باری ما جفت و طاقی ساده بود قهر میکردم به شوق آشتی عشقهایم اشتیاقی ساده بود ساده بودن عادتی مشکل نبود ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۲۷ - ۰۰:۰۰ ( 9 نظر , 99 بازدید )
معبودم!
معبودم! متبرکم گردان به نامت متبلورم گردان به عبادتت متذکرم گردان به ذکرت مرحمتم گردان به رحمتت...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۲۶ - ۲۳:۵۷ ( 2 نظر , 85 بازدید )
گاهی بی صدا نگاهت میکنم
گاهی بی صدا نگاهت میکنم … مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی ، شاید اگر بغضم فرو نشیند صدایت کنم …...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۲۶ - ۲۳:۵۵ ( 5 نظر , 141 بازدید )
بابــــــــ الجــــــــواد - انجمن مذهبی
تـو زنـدگـی حـرفهـایـی هـستــ ، که فقـط ِ فقـط ، بـایـَد بـروی "بـابــــ الجـواد" . . . کلمـه هـا را دانه کنـی ، دانه هـای ِ اشـکــ . بـِکِـشـانی شـان دنبـال ِ هـَم ، شبیـه ِ یکــ تـسبیـح ، بِـچـَرخـانی شـان تـوی ِصـورتـتـــ ، ذِکــر بگیـری ، و بـَعـد ، انگـار کـه تـسبیح پـاره بـشـود ، ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۲۶ - ۲۳:۴۸ ( 6 نظر , 60 بازدید )
داستان زیبای مرد و مرگ
     یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ...مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد ...مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ...اون مرد گفت : حداقل بذ...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۰۲ - ۲۲:۵۴ ( 7 نظر , 127 بازدید )
داستان جالب همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی! - انجمن داستان کوتاه
چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود. همه کس، یک کسی، هر کسی، هیچ کسی. کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۰۲ - ۲۲:۳۵ ( 5 نظر , 98 بازدید )
عاقبت زن نق نقو ! - انجمن تفریحی
  مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزهای شکایت می کرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش، در مزرعه شخم می زد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکا...
تاریخ درج: ۹۴/۰۱/۰۲ - ۲۲:۲۸ ( 2 نظر , 89 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)